اقلیت های هندو و سیک مقیم در شهر جلال آباد، مرکز ننگرهار، خواهان ارتقا و اعمار ساختمان به یگانه مکتب ابتدائیه کودکان شان اند.
این اقلیت ها که از دهه ها به اینسو در ولایت ننگرهار زیست دارد، میگویند که در عرصه تعلیم فرزندان شان دچار مشکلات جدی استند.
در شهر جلال آباد بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ فامیل هندو و سیک زیست دارد.
مدت بیست سال پیش هندو ها و سیک های افغان، در مکاتب وپوهنتون ننگرهار تعلیمات شان را به پیش می بردند، اما از آن پس تا اکنون به این تاسیسات دسترسی ندارند.
برای کودکان هندو و سیک در جلال آباد چهار سال پیش یک مکتب ابتدائیه ازسوی وزارت معارف افغانستان تاسیس شد اما این مکتب تا کنون هم تعمیر ندارد.
اقبال سنگهـ مسؤل این مکتب ویژه و یکی از اشخاص مذهبی می گوید که مکتب منظور شده در داخل درمسال یا عبادتگاه مرکزی شان فعالیت دارد و پسران و دختران هندو و سیک میتوانند فقط تا صنف سوم در آنجا آموزش ببینند.
او گفت:"فعلاً مکتب ما را فقط منظور کرده اند تاحال به ما نه کدام تعمیر داده اند نه کدام جای داده اند که این مکتب شما است. همین بسیار مشکل عمده مااست من از وزارت معارف وریاست معارف ننگرهار می خواهم که به خاطر ما یک زمینه مساعد شوه یک جای باشد که مکتب جور شود،حالاً در درمسال درس می خوانند نه جای تفریح دارند،نه جای کانتین دارند ونه جای یک ساعت تیری."
منور سنگهـ یکی دیگری از باشندگان جلال آباد مکتب را نیاز جدی برای فرزندان خود می داند. او حکومت را به برخورد دوگانه متهم نموده میگوید که مانند سایر افغان ها به هندو ها سیک ها، ارزش قایل نیست.
منور سینگهـ گفت:"چقدر مسلمانان در مکتب ها درس می خوانند؟ مصارف آنها را دولت می دهد. برای ما تاحال نه کدام چوکی است نه میز است نه کتابچه ونه قلم است، معارف فقط به نام است."
این اقلیت ها میگویند که این مشکل را بارها با دولت مطرح نموده اند اما کسی نیست که در حل آن اقدام کند.
عطاالله خوگیانی سخنگوی والی ننگرهار در پاسخ به این شکایت اقلیت های هندو و سیک گفت که دولت در این ولایت بیشتر از هرزمان وهرجا همکار هندو ها و سیک ها بوده است.
آقای خوگیانی افزود:"مکتب سابق نداشتند، مکتب هم ساخته شد. یک اداره کمک کننده دریافت شده که برای این مکتب، تعمیر هم می سازد."
او اضافه کرد که مقامات میکوشند تا توسط ادارات کمک کننده و تاجران ملی، ساحات مذهبی هندو ها و سیک ها را نیز اعمار وبازسازی کنند.
در ننگرهار اکنون در حدود صد دختر وپسر هندو و سیک، در مکتب ابتدائیه توسط استادان مسلمان آموزش بی بینند و نصاب درسی معارف افغانستان به آنها تدریس می شود.
در شهر جلال آباد در حدود دو صد فامیل اقلیت های هندو سیک زیست دارند. در گذشته ها در شرق افغانستان در حدود ده هزار خانوادۀ هندو و سیک ساکن بودند، اما پس از آغاز حملات نیروهای شوروی سابق و جنگهای داخلی، این اقلیت ها به کشورهای دیگر آواره شدند وبیشتر ملکیت های آن ها توسط زورمندان غصب شد.
کودکان این اقلیت ها در ننگرهار فقط تا صنف سوم آموزش فرا میگیرند.
روزنامه جهان صنعت گزارش داد که در «بیمارستان امام خمینی» تهران، انجام «عمل ضروری پیوند کبد به دلیل «شائبه افغانستانی بودن بیمار ایرانی» امتناع شده و نوشته است: روز یک شنبه ۱۳ دی ماه در این بیمارستان جراحی پیوند بر روی یک زن به دلیل نداشتن شناسنامه ایرانی متوقف شده است.گزارش را بخوانید>>
عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات به بیماران در بیمارستان امام خمینی به این محل در انتهای بلوار کشاورز تهران رفتیم.
به گزارش جهان صنعت، ابتدا سری به بخشهای اورژانس و قلب زدیم و قرار بود ببینیم وضعیت پذیرش و بستری و میزان رضایت بیماران و همراهانشان از خدماتدهی بیمارستان همیشه شلوغ امام خمینی به چه نحو است. در آن ساعتها جز برخی موارد همچون کثیفی برخی تختها و کمبود سرویس بهداشتی، مشکل دیگری از سوی بیماران و همراهانشان عنوان نشد و از برخورد پرستاران و پزشکان نیز رضایت نسبی داشتند. ماجرای اصلی اما از جایی شروع شد که تصمیم گرفتیم به بخش گوارش بیمارستان هم سری بزنیم و کیفیت رسیدگی به بیماران را از نزدیک ببینیم. در اتاق اول همه چیز خوب و رضایت بخش بود اما در اتاق دوم بخش گوارش، زنی میانسال در حالتی بسیار نگرانکننده روی تخت بود که فرزندان و اقوامش به دورش حلقه زده بودند و با بغض و اشک، وی را نوازش میکردند.
به سمتشان رفتیم و خودمان را معرفی کردیم و از نحوه خدمترسانی پرسنل بیمارستان سوال کردیم. با دیدن ما به طور ناگهانی تمام خانواده به سمتمان هجوم آوردند و تقاضای انعکاس مشکلشان و کمک داشتند. متعجب شدیم. ماجرا را جویا شدیم. برادرزاده بیمار، این قصه شوکآور را اینگونه شروع به تشریح کرد: «ما از هموطنان مرزنشین شما و اهل سیستان و بلوچستان هستیم و چند سالی میشود که در شهرستان گنبد در استان گلستان ساکنیم. پس از مدتها درد و مشکل کبد زن عمویمان، ۱۰ روز پیش به همراه خانواده به تهران آمدیم تا بنا به گفته پزشکان، پیوند کبد را در این بیمارستان انجام دهیم.
تمام
آزمایشات و مراحل کافی در طول این ۱۰ روز انجام شد و وفقپذیری بدن بیمار
ما با کبد اهدایی هم تایید شد. حالا امروز که قرار بود این عمل انجام شود،
در لحظه آخر پزشک جراح از انجام این پیوند خودداری کرد و زنعمویمان را از
اتاق عمل به بخش برگشت دادند. تنها دلیلش هم به گفته شخص پزشک، شناسنامه
نداشتن بیمار بود و اینکه از نظر آنها ما افغانستانی هستیم! در حالی که
همگان میدانند که قوم ما از ایرانیهای عشایر و مرزنشین هستند و این خانم
هم حدود ۳۵ سال است که از سیستانوبلوچستان به گنبد آمده است.»
پرستار بخش، دلیل اصلی خودداری پزشک از عمل و به خطر افتادن جان بیمار را نداشتن شناسنامه عنوان کرد!
در ادامه همسر بیمار مدارک و تاییدیهای از پزشکیقانونی مبنی بر ایرانی بودن همسرش به ما نشان داد و مدارکی دال بر اینکه اجداد و نیاکانشان هم ایرانی هستند را ارائه کرد. او همچنین گواهینامه ایرانی هم داشت و گفت که در حال پیگیری پروسه دریافت شناسنامه ایرانی هستند. ظاهرا به دلیل مرزنشین بودن این اقوام، صدور شناسنامه برای آنها به سختی انجام می شود و به دلیل زمانبر بودنش، بسیاری از آنها بیخیال پیگیری آن میشوند. حسنآقا از ما خواست کمک حالشان باشیم و هر طور میتوانیم، همسرش را از مرگ نجات دهیم.
با هم به بخش پرستاری گوارش بیمارستان امام خمینی رفتیم. خانم پرستار در عین تعجب ما، صحبتهای خانواده بیمار را تایید کرد و گفت: طبق قانون، پیوند اعضای شهروندان ایرانی با غیرایرانیها امکانپذیر نیست! به او یادآور شدم که همین چندی پیش وزیر بهداشت عنوان کرد اگر بیماری غیرایرانی و در وضعیت اورژانسی باشد عمل پیوند برای او انجام میشود. فارغ از آن، این حرف، عین نژادپرستی است و زمانی که پیوند اعضا از نظر پزشکی امکانپذیر باشد و جان انسانی را از مرگ نجات دهد، قاعدتا وظیفه اخلاقی و انسانی هر پزشکی حکم میکند که هر کاری در توانش باشد را انجام دهد. پرستار جز اظهار تاسف، نمیتوانست کاری کند و بار دیگر تکرار کرد که اگر این بیمار دارای شناسنامهای ایرانی بود تا به حال عمل پیوند عضو رویش انجام میشد!
دردآور این است که قصه اهمیت ملیت در خصوص پیوند اعضا بار دیگر رخ نمایانده و برخلاف اظهارات مسوولان بلندپایه وزارت بهداشت کماکان این موضوع را به قانون مستند میکنند و به راحتی اجازه میدهند بیماری به دلیل نداشتن شناسنامه ایرانی از درد به خود بپیچد یا از بین برود فقط چون در جغرافیای دیگری به دنیا آمده است.
برای پیگیری ماجرا و یافتن علت اتفاقی که بر این خانواده هموطن رفته، همراه با آنها به سمت ساختمان مدیریت بیمارستان امام خمینی رفتیم. در راه، همسر بیمار همچنین به ما گفت که در طول این ۱۰روز، شبها روبهروی بیمارستان و در ماشین خودش خوابیده و پرسنل بیمارستان از واگذاری تختی در قسمت همراهخانه بیمارستان به این فرد مسن خودداری کردهاند فقط به این دلیل که شناسنامه یا کارت ملی ایرانی نداشته و سایر کارتهای شناسایی مثل گواهینامه و مدارک مرزنشینی هم برایشان قانعکننده نبوده است. پس از آن به دفتر رییس رسیدیم. به رییس بیمارستان اعلام کردیم که در ساعات ملاقات و به عنوان یک شهروند وارد بیمارستان شدهایم و حالا هم برای نجات جان یک انسان پیشقدم شدهایم. سرانجام آقای رییس قانع شد تا درد دلهای این خانواده را گوش دهد. همسر، فرزندان و برادرزادههای بیمار، شروع به صحبت کردند و با ارائه مدارک مستدل، خواهان پاسخی قانعکننده از رییس بیمارستان شدند. آنها علاوه بر صحبتهای قبلی، گفتند که حال مریضشان بسیار وخیم است و سطح هوشیاریاش هم بسیار پایین آمده است. عنوان کردند که بنابر گفتههای پزشکان، اگر دو تا سه روز دیگر هم عمل پیوند انجام نشود، به احتمال بسیار زیاد این خانم جانش را از دست خواهد داد. رییس بیمارستان پس از کلنجار فراوان و دیدن مدارک موجود، قانع شد که بیمار دارای اصالتی ایرانی است. سپس به ما گفت تا نیمساعت دیگر با پزشک مربوطه تماس میگیرد و سعی میکند برای فردا، عمل پیوند انجام شود. این سوال مهم را از رییس بیمارستان پرسیدیم که اگر حتی این بیمار، به ادعای پزشک مربوطه اهل افغانستان هم باشد، آیا دلیلی قانعکننده برای خودداری از عمل جراحی و به خطر افتادن جانش است؟ اگر تا فردا سطح هوشیاری بیمار پایینتر بیاید یا خدای نکرده جانش را از دست بدهد چه کسی پاسخگو است؟ آیا این نحوه برخورد، به لحاظ اخلاق پزشکی جایز است؟
رییس بیمارستان جز تکرار صحبتهایش مبنی بر تصور اشتباه پزشک، توضیحی نداد و وعده داد که تا روز دوشنبه این عمل انجام خواهد شد. از اتاق رییس بیمارستان بیرون آمدیم و از خانواده بیمار خداحافظی کردیم. تا لحظه تنظیم گزارش (دیروز) که آزمایشات بار دیگر تکرار شد، کماکان این عمل جراحی انجام نشده بود و بیمار هم در وضعیت بسیار وخیمی بود. طی تماسی که با فرزندان این خانم داشتیم، در حرفهایی شگفتانگیز هنگام مرگ یک بیمار، به ما گفتند که متاسفانه از طرف پزشک مربوطه مجددا به انجام آزمایشات ژنتیک برای اطمینان از ایرانی بودنشان فرستاده شدهاند و منتظر جواب هستند. این در حالی است که جان مادر یک خانواده در خطر است و بیش از اینکه سلامت وی برای پزشک مربوطه و مسوولان در اولویت باشد، ملیت و نژاد او اهمیت یافته است.
چندی پیش بود که وزیر بهداشت اعلام کرد اگر فردی از نژاد و ملیتی دیگر، نیاز به عمل پیوند عضو به صورت ضروری داشته باشد و جانش در خطر باشد، سریعا این عمل را انجام خواهند داد. حالا با مشاهده اتفاقی این تعلل و سهلانگاری برخی پزشکان در بیمارستان امام خمینی از سوی نگارنده، باید این سوال را از جناب وزیر پرسید که آن حرفها چه مفهومی داشت؟ مگر این فرد ضرورت عمل جراحی نداشته؟ چرا این همه معطلی برای عمل وی شده است وقتی هنوز میتوانند او را از مرگ نجات دهند؟ به نظر میرسد این قانون دارای نواقصی است زیرا به راحتی جان انسانهایی که ملیت کشور پیوندشونده را ندارند در پیچ و خم آن از بین میرود و توجیهی هم ندارد. چون قانون گفته پیوند عضو برای اتباع بیگانه ممنوع است.
آیا امکان اینکه روزی برای پزشکان، ملیت و نژاد اهمیتی نداشته باشد و به تعهد و سوگند پزشکی خود در مورد تمام اقوام و نژادها پایبند باشند، وجود دارد؟اعتصاب غذا به عنوان یک روش بیان خواسته ی بدون خشونت به حالتی گفته می شود که فرد برای به دست آوردن خواسته خود یا رسیدگی به حقی که پایمال شده از خوردن و گاه آشامیدن پرهیز می کند. اعتصاب غذا می تواند به مرگ فرد منجر شود و بنابراین باید آخرین حربه ای باشد که فرد برای بیان نظرش یا به دست آوردن چیزی از آن استفاده می کند.
اعتصاب غذا چه اثرات بهداشتی دارد؟
اثرات بهداشتی اعتصاب غذا به مدت اعتصاب غذا بستگی دارد. همچنین به اینکه به اصطلاح اعتصاب غذا خشک است یا تر. مراد از اعتصاب غذای خشک حالتی است که فرد از نوشیدن مایعات هم پرهیز می کند و در اعتصاب غذای تر غذا نمی خورد ولی از مصرف آّب پرهیز نمی کند.
باید توجه داشت که مرگ می تواند در هر لحظه از زمان اعتصاب غذا اتفاق بیفتد و این به میزان سلامت قبلی فرد و تطابق ارگان های بدن با وضعیت جدید ارتباط دارد. اما به طور کلی اثرات بهداشتی اعتصاب غذا به شرط اینکه فرد اعتصاب کننده دارای سلامتی نسبی باشد و به اعتصاب غذای تر (از نوشیدن آب خودداری نمی کند) پرداخته ،.به شرح زیر است.
هالوسیناسیون و آسیب به مغز بعداز ۳ هفته
صدمه به بافت عضلانی بعداز ۴ هفته
ضعف سیستم استخوان بندی بعداز ۴ هفته
احتمال آسیب دائمی به بخش هایی از مغز بعداز ۴ تا ۵ هفته
احتمال آسیب دائمی به ارگان های داخلی بعداز ۴ تا ۵ هفته
نارسایی ارگان های داخلی بعداز ۴ تا ۵ هفته
برای افرادی که سابقه عارضه های قلبی یا کلیوی ، دیابت و زخم معده یا اثنی عشر را دارند ، اعتصاب غذا می تواند اثرات وخیمی در پی داشته باشد.
در ادامه این نوشتار سعی می کنیم که عوارض روز به روز ادامه اعتصاب غذای تر را بررسی کنیم.
عوارض روز به روز اعتصاب غذای تر
بدن انسان بدون غذا می تواند برای مدت کوتاه چند روزه به حیات خود ادامه دهد که طول این مدت برای اشخاص مختلف متفاوت است. وقتی غذا مصرف نشود، بدن برای تامین انرژی مورد نیاز از منابع خود استفاده می کند.
در ۴ تا ۸ ساعت اول اعتصاب غذا ، گلوکز (قند) موجود در جریان خون استفاده می شود. گلوکز تنها ماده غذایی است که بوسیله مغز و شبکیه استفاده میشود و بنابراین حفظ غلظت گلوکز خون ، بسیار ضروری است. پس از اینکه گلوکز موجود در خون تمام شد، منابع گلیکوژن (نشاسته) موجود در کبد و ماهیچه ها برای تولید گلوکز مورد استفاده قرار می گیرند(۱).
بعد از حدود ۳ روز نشاسته موجود نیز تمام می شود و بدن استفاده از منابع پروتئین ماهیچه ها (که ماهیچه های قلب را هم شامل می شود) می آغازد تا گلوکز بیشتری را تامین کند. به علاوه گسیختگی بافت های چربی آغاز می شود که تولید کننده اسید های چربی است که سوخت بسیاری از سلول های بدن محسوب می شوند. همچنین منابع جانیشین برای گلوکز مغز از این راه تامین می شود (۲).
بعد از ۱۰ تا ۱۴ روز بدن به طور عمده برای تامین انرژی به منابع چربی
تکیه می کند که باعث مصرف پروتئین های حیاتی می شود (۱). میزان چربی ذخیره
شده در بدن شخص ، عامل اصلی تعیین کننده زمانی است که بدن می تواند اعتصاب
غذا را تحمل کند. برای یک فرد عادی با وزن طبیعی ، منابع چربی امکان بقا
بدون غذا را بین ۲ تا ۲/۵ ماه تامین می کند. اما در مورد اعتصاب کنندگان در
زندان به دلیل کاهش وزن ناشی از سو تغذیه در دوران زندان این زمان معمولا
کوتاهتر است. برای مثال ۱۰ ایرلندی که در سال ۱۹۸۱ در اثر اعتصاب غذا در
زندان جان باختند به طور متوسط ۶۱ روز قادر به ادامه حیات بدون غذا بودند.
یکی از این زندانیان ۴۵ روز پس از اعتصاب غذا جان باخت و ۹ نفر دیگر بین ۵۷
تا ۷۳ روز پس از اعتصاب غذا جان باختند.
در مراحل اولیه اعتصاب غذا سرعت کاهش وزن در هر روز ۱ تا ۲ کیلوگرم است که
ناشی از فقدان نمک و مایعات در بدن است. سرعت کاهش وزن به تدریج کاهش یافته
و تا هفته سوم به طور متوسط به ۰٫۳ کیلوگرم در روز می رسد. در یک فرد سالم
با وزن طبیعی مشکلات جدی جسمی زمانی آغاز می شود که ۱۸ درصد از وزن طبیعی
بدن کاسته شده باشد که در بیشتر افراد ۲۵ تا ۳۰ روز پس از اعتصاب غذا اتفاق
می افتد. (۳، ۴، ۵)
مشکلات جسمی
در طول اعتصاب غذا، اعتصاب کننده با مشکلات جسمی درگیر است. مشکل رایج احساس ضعف و گیجی به ویژه در حالت ایستاده می باشد که به دلیل افت فشار خون بروز می کند(۱). همچنین حالت تهوع، سردرد، درد عضلات ، درد شکم، سستی، خستگی و فرسودگی سایر مشکلات جسمی برای اعتصاب کنندگان است (۳).
کمبود آب بدن مشکلی است که به دلیل از دست دادن احساس گرسنگی و
تشنگی، معمولا اعتصاب کنندگان با آن مواجه می شوند. نوشیدن مایعات کافی
(حدود ۱٫۵ تا ۲ لیتر در روز که بسته به بدن شخص، میزان فعالیت و گرما متغیر
است) در این دوران بسیار مهم است(۱).
سنگ کلیه، ناتوانی کلیه (که در صورت عدم درمان می تواند کشنده باشد) ، ورم
(ناشی از جمع شدن آب زیر پوست به علت کاهش عملکرد کلیه) ، ضربان نامنظم قلب
(۳) و بسیاری عوارض جسمی و روانی سلامت اعتصاب غذا کنندگان را در طول
اعتصاب تهدید می کند.
اعتصاب غذای طولانی می تواند به آسیب های مغزی نیز منجر شود (۶).
به طور کلی وقتی بیش از ۳۰ درصد از وزن بدن در اثر اعتصاب غذا کاهش یابد، زندگی اعتصاب کننده با خطر جدی روبروست (۲).
منابع
Peel, M. (1997) Hunger Strikes: understanding the underlying physiology will help doctors provide proper advice. British Medical Journal 315 (7112), 829-830.
Crosby, S. S., Apovian, C. M., Grodin, M. A. (2007) Hunger strikes, force-feeding, and physicians’ responsibilities. JAMA 298 (5), 563-566.
Kerndt, P. R., Naughton, J. L., Driscoll, C. E. (1982) Fasting: the history, pathophysiology and complications. Western Journal of Medicine 137, 379-399.
Frommel, D., Gautier, M., Questiaux, E., Schwarzenberg, L. (1984) Voluntary total fasting: a challenge for the medical community. The Lancet 8392, 1451-1452.
Faintuch, J., Soriano, F. G., Ladeira, J. P., Janiszewski, M., Velasco, I. T., Gama-Rodrigues, J. J. (2001) Refeeding procedures after 43 days of total fasting. Nutrition 17, 100-104.
Sengupta, S. Turkish hunger strikers risk body and mind, The New York Times, Tuesday December 18, 2001 http://www.nytimes.com/2001/12/18/world/turkish-hunger-
بنا به گزارش مرکز خدمات پژوهشی کنگره ایالات متحده، ایران سالانه میلیاردها دلار به تروریستهای مورد حمایت خود در لبنان، سوریه، یمن، عراق و نوار غزه حقوق پرداخت میکند.
به گزارش صدای آمریکا، در گزارش محرمانه خدمات پژوهشی کنگره که نسخهای از آن به دست “واشنگتن فری بیکن” رسیده است، حزب الله لبنان، حوثیهای شورشی یمن، گروه حماس در غزه، رژیم بشار اسد در سوریه و دستنشاندگان ایران در عراق، سالانه میلیاردها دلار از ایران پول میگیرند.
در این گزارش که به سفارش سناتور مارک کرک تهیه شده، آمده است که تهران هر سال یک میلیارد دلار به وابستگان خود در عراق حقوق میپردازد.
این گزارش همچنین میگوید، در دولت محمود احمدی نژاد بودجه دفاعی ایران از ۱۴ میلیارد دلار به ۳۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد و بخش بزرگی از این بودجه صرف کمک به تروریستهای مورد حمایت تهران در منطقه میشود.
وزارت امور خارجه در گزارش سال ۲۰۱۳ میلادی خود درباره وضعیت تروریسم در جهان نوشت، ایران فعالانه از حوثیها حمایت میکند، که میتواند تهدید بزرگتری را علیه امنیت و ثبات در یمن و منطقه پیرامون آن موجب شود.
در سوریه، برآوردها حاکی است بین ۵ تا ۱۰ هزار شیعه عراقی در کنار سربازان دولتی میجنگند. بسیاری از گروههای سیاسی و شبهنظامی شیعه در عراق هستند که بنا به گزارشها، پیش از اعزام به سوریه، در ایران آموزش دیده و از نزدیک با حزب الله لبنان کار میکنند.
در ماه ژوئن، یک سخنگوی استفان دومیستورا نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه گفت که او کمک ایران به سوریه را حدود ۶ میلیارد دلار در سال تخمین میزند. به همین صورت، یک منبع امنیتی عرب در سال ۲۰۱۳ تخمین زد که تهران هر ماه بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار در سوریه خرج میکند. دیگر ناظران منطقهای ادعا میکنند میزان کمک ایران دو برابر این مبلغ است.
در مورد عراق، وزارت خارجه آمریکا گفته است ایران در ۲۰۱۴ میلادی، میزان آموزش و پول برای گروههای شبه نظامی را در پاسخ به پیشروی گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) افزایش داد. روزنامه واشنگتن پست در اواخر ۲۰۱۴ به نقل از یک مقام مذهبی جمهوری اسلامی نوشت که ایران از زمانی که داعش بخشهای بزرگی از شمال عراق را تصرف کرد، بیش از یک میلیارد دلار در کمک نظامی به عراق هزینه کرده است. ایران همچنین به تشکیل بسیاری از گروههای شبهنظامی شیعه که در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ میلادی با نیروهای آمریکایی در عراق میجنگیدند کمک کرد.
گزارش همچنین حاکی بود که ایران در سال ۲۰۱۴ اسلحه، مهمات و آموزش و نیز کمک های سیاسی، دیپلماتیک ، مالی و سازمانی برای حزب الله لبنان فراهم آورد. بسیاری از ناظران بر این عقیده هستند که حمایت رسمی ایران از حزب الله ممکن است در ارتباط با مداخله آن در جنگ داخلی سوریه افزایش یافته باشد. وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، کمک سالانه ایران به شبه نظامیان شیعه حزب الله را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار برآورد میکند.
حماس نیز زیر پوشش حمایتی ایران قرار داشته است. در یک مقطع، به گزارش روزنامه تلگراف، ایران پس از سال ۲۰۰۶هر ماه بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون دلار به حماس کمک میکرد. در عین حال “اسلحه، آموزشهای فنی و نظامی” برای آن گروه فراهم میآورد.
ایران میزان پول پرداختی به حماس را بین ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ کاهش داد. با این حال، برخی گزارش ها به نقل از مقامات دولتهای مختلف در منطقه در سال ۲۰۱۵ حاکی است که ایران ممکن است حمایت مالی به حماس را از سرگرفته باشد.
در ماههای اخیر نیروی قدس، شاخه برون مرزی سپاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، دهها میلیون دلار به شاخه نظامی حماس برای مقاصد گوناگون پرداخت کرده است.