این وبلاگ هیچ گونه بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد

این وبلاگ هیچ گونه بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد

با سلام، این وبلاگ هیچ گونی بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد .تمام مطالبی که به اشتراک گذاشته میشود ناکارامدی دولت مردان دروغگو این کشورمورد بررسی قرار میدهد.
این وبلاگ هیچ گونه بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد

این وبلاگ هیچ گونه بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد

با سلام، این وبلاگ هیچ گونی بی احترامی و دشمنی با مردم عزیز ایران ،افغانستان ندارد .تمام مطالبی که به اشتراک گذاشته میشود ناکارامدی دولت مردان دروغگو این کشورمورد بررسی قرار میدهد.

گوشه ای از جنایتهای ایران،روسیه و دولت بشاراسد

اگر پاریس مستحق یک دقیقه سکوت بود،
سوریه مستحق آن است که بشریت برای همیشه خفقان بگیرد ...

گوشه ای از جنایتهای ایران،روسیه و دولت بشاراسد.

کودکان مهاجر افغان


کودکان مهاجر افغان که از ایران به سوئد فرار کرده اند،جزو موفق ترین گروه های اجتماع اند.


در این گزارش تنها به وضعیت کودکان مهاجر افغان که به دلیل نداشتن اقامت در ایران از ادامه تحصیل بازمانده اند اندکی اشاره شده است ، واقعیت این است که کوکان دارای مدرک اقامتی هم به دلایلی از ادامه تحصیل در ایران بازمانده اند، بسیاری از کودکان مهاجر به دلیل مشکلات مالی در مقطعه تحصیلی ابتدای و دبیرستان ترک تحصیل کرده اند زیرا افغان ها در این فقط در چند شغل مشخص اجازه کار دارند که آنهم به آسانی پیدا نمی شود، هم چنین اداره کار ایران از افراد ذکور بالای ۱۸ سال تا ۶۰ سال مالیات می گیرد چه این مهاجر مشغول کار باشند یا نباشند، علاوه برآن مهاجرین برای تمدید مدرک اقامت خود باید به شهرداری عوارض پرداخت نمایند، درسال های اخیر دفاتر کفالت هم مبالغی را از مهاجرین دریافت میکنند، بسیار از خانواده ها که حتی نمی توانند معیشت خود را تامیین کنند پرداخت این مبالغ برای شان سخت است،این باعث گردیده تا کودکان مهاجر برای کمک به خانواده خود بجای تحصیل مشغول به کار شوند.


کودکان مهاجر افغان؛ گریزان از ایران، موفق درسوئد،گزارشی از رادیو فردا:


صد‌ها هزار کودک مهاجر افغانستانی مقیم ایرانند، کودکانی که در ایران به دنیا آمده‌اند، کودکانی که پدر و مادرشان از جنگ و ناامنی در کشور همسایه فرار کرده، زمانی به عنوان برادران ایمانی، بعدتر به عنوان مهمانان ناخوانده و دست آخر به عنوان آوارگان افغان در ایران پذیرفته شده‌اند. بخش بزرگی از این کودکان در تمام این سال‌ها از تحصیل محروم بوده‌اند.

وقتی در بهار سال گذشته، دولت ایران اعلام کرد از این پس شهریه کودکان افغانستانی در مدارس دولتی حذف خواهد شد و دیگر هیچ مدرسه‌ای اجازه ندارد از کودکان افغانستانی بابت تحصیل پول بخواهد و وقتی این تصمیم با سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران همراه شد که کودکان افغانستانی چه از خانواده‌های مهاجر قانونی و چه غیرقانونی، باید بتوانند در مدارس ایران درس بخوانند، ناظران مسائل اجتماعی نشانه‌های مثبتی از تغییر نگاه مسئولان درباره آموزش کودکان مهاجر در ایران دیدند.

حالا بیش از یک سال از آن زمان گذشته. اما آیا واقعاً وضعیت کودکان افغان و فضای نظام آموزشی ایران برای پذیرش بدون تبعیض کودکان مهاجر عوض شده است؟


این صدا می‌گوید نه:


«[من را] در مدرسه نمی‌گرفتند. برادرانم سعی کردند از شش سالگی من را بیاندازند مدرسه. ولی نمی‌گرفتند آنجا… دوست دارم بروم دانشگاه اما نمی‌توانم. این باعث خوشحالی است که هم بتوانی درس بخوانی و هم بتوانی کار کنی. من از شش سالگی شروع کردم به کار. قبلاً می‌رفتن به گوسفندچرانی با برادرانم. با او و گوسنفدها می‌رفتم. دیگر الان می‌روم بازار، یا گوجه‌چینی است یا لبو».

اینجا یک مدرسه خودگردان است. جای که تعدادی از معلم‌های افغانستانی و ایرانی با هم درست کرده‌اند. فضایی را راه انداخته‌اند تا به کودکان افغانستانی محروم مانده از تحصیل درس بدهند. بی‌هیچ مدرک تحصیلی، بی‌هیچ بودجه‌ای و بی‌هیچ دستمزدی. این کودکان در اینجا سواد خواندن و نوشتن و آموزش‌های اولیه را یاد می‌گیرند اما هرگز مدرکی که سوادشان را تأیید کند، دریافت نمی‌کنند.

نوجوان افغان اما حتی از همین سطح از یادگیری هم راضی است. کار می‌کند، کار سنگین و درس هم می‌خواند:

«گاهی وقت‌ها می‌روم چغندر می‌چینم. فعلاً که راضی‌ام. بچه‌ها که درس می‌خوانند، کسی می‌آید اینجا اینها را می‌بیند دوست دارد با اینها هم‌مدرسه بشود. ما هم سعی می‌کنیم که بیاریمش در مدرسه تا درس بخواند و با ما چیزی یاد بگیرد».

بر اساس داده‌های رسمی مرکز آمار ایران، جمعیت مهاجران افغانستانی در سرشماری سال ۱۳۹۰ حدود ۱.۵ میلیون نفر است و در این میان بیش از ۵۵۰ هزار نفر در سن تحصیل قرار دارند. از این تعداد آن طور که رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده به خبرگزاری ایرنا گفته است ۳۰۰ تا ۴۵۰ هزار کودک افغان هرگز امکان درس خواندن در ایران را پیدا نکرده‌اند.

خیلی از آنها شناسنامه یا کارت اقامت نداشته‌اند. خیلی‌هاشان پول نداشته‌اند و خیلی‌هاشان به دلیل رفتارهای تبعیض‌آمیز در محیط‌های آموزشی مدرسه را ترک کرده و هر جه بیشتر به حاشیه رانده شده‌اند. این کودکان بیش از آنکه درس بخوانند کار کرده‌اند. در بهترین حالت در مدرسه‌ای خودگردان مثل همین مدرسه:

«ما تا پنج صبح کار می‌کردیم. از هفت شب کار می‌کردیم تا پنج صبح. در ماه مثلاً روزی پنجاه تومان می‌دهد و اگر گوجه [بچینیم] هشتاد تومان. من کیفم را می‌برم سر کارم و اگر کار زیاد نباشد درسم را می‌خوانم تا وقتی که مشتری بیاید و راه بیاندازم. از همان جا هم می‌آیم مدرسه و از مدرسه آمدم بیرون می‌روم خانه».


در حاشیه همیشه فضا بسته‌تر است. همیشه سنت‌ها مسلط‌تر و امکان توسعه محدودتر است و اولین قربانی معمولاً زنان و کودکان هستند. اینجا هم دختربچه‌های افغانستانی بیش ار پسربچه‌ها از تحصیل محروم نگاه داشته می‌شوند:

«دختران‌مان زیاد نمی‌توانند درس بخوانند. اوائل دخترها را می‌فرستادند مدرسه که چیزی یاد بگیرند الان دیگر نمی‌فرستند. فامیل‌ها بفهمند ناراحت می‌شوند و می‌گویند برای چه فرستادید مدرسه؟ می‌گویند وقتی بزرگ شود و به دانشگاه برسد بچه‌های دانشگاه به او گیر می‌دهند و مثلاً چیزی به او می‌گویند و دعوا می‌شود و دیگر نمی‌شود دیگر. نمی‌گذارند بروند مدرسه».


علاوه بر آنچه سال گذشته وزارت آموش و پرورش اعلام کرد، قانون اساسی ایران هم اصل آموزش اجباری برای همه کودکان را به رسمیت می‌شناسد. از هر خانواده و هر ملیت و موقعیتی. اما چرا شرایط برای کودکان افغانستانی در ایران تغییر محسوسی نکرده است؟ مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس:

«ما نیازمند یک تغییر در نگاه خودمان به شهروندان و افراد حامعه هستیم. نگاه تبعیض‌آمیز که جامعه افغانی را تنها به عنوان نیروی کار ارزان می‌شناسد، با با نگاه‌های تحقیرآمیز به این گروه مهاجرتبار حقوق آنها را به رسمیت نمی‌شناسد، روشن است که در برخورد با کودکان افغانی‌تبار هم باعث می‌شود که این کودکان از کمترین حقوق شهروندی در جامعه برخوردار باشند و خب دولت در این زمینه نیازمند تغییر ساختاری در نگاه خود است».

این جامعه‌شناس همچنین در مقایسه میان مهاجرپذیری در جامعه ایران و جامعه سوئد نه تنها توجه به حقوق کودکان در ایران را اندک می‌داند بلکه موفقیت کودکان مهاجر افغان در سوئد را نیز ممکن‌تر توصیف می‌کند:

«حقوق کودکان به طور کلی بسیار بسیار کم مورد توجه قرار می‌‌گیرد یا به یک معنی نفس کودک بودن هم از شأن درخور برخوردار نیست. در جامعه‌هایی که هر چه پدرسالاری به گونه‌ای خشن‌تر جریان دارد، حقوق مردان و پدران محور جامعه و خانواده است در حالی که در جامعه دموکراتیک حقوق کودکان محور هم خانواده هم سازماندهی اجتماعی است. خب در جامعه‌ای نه با برنامه‌ریزی صحیح رشد اقتصادی روبه‌رو هستیم و با کمبود امکانات مالی و آموزشی و نگاه تحقیرآمیز به مهاجران افغانستان‌تبار و هم اصولاً بی‌اعتنایی به حقوق کودک، روشن است که اولین گروه‌هایی که می‌توانند قربانی این سیاست‌های کاملاً غلط بشوند خود کودکان افغانستانی‌تبار هستند. در کشوری مثل سوئد که اتفاقا من یک کار تحقیقی جدیدی را درست در مورد کودکان تازه به سوئد آمده که بیشترشان هم افغانستانی‌تبار هستند منتشر کرده‌ام، این کودکان جزو موفق‌ترین گروه‌های اجتماع هستند. تحصیل را خیلی سریع‌تر یاد گرفته‌اند. یک دلیلش هم این است که اینها در ایران آنقدر با تجربه بدی از نژادپرستی و تحقیر رو‌به‌رو بوده‌اند که وقتی که به سوئد آمده‌اند یک روحیه ممنون بودن بسیار بالایی نسبت به جامعه دارند و در نتیجه خودش انگیزه‌ رشد بیشتر آنها شده.»

در شرایط ایران اما زندگی کودکان مهاجر افغانستانی شکل دیگری دارد. نمی‌توانند درس بخوانند پس ازدواج می‌کنند:

«می‌خواستم ۲۵ سال بعد ازدواج کنم. می‌خواستم تا آن موقع درس بخوانم تا ان موقع یک شغلی یاد بگیرم. اما پدر و مادرمان زود عروسی‌مان می‌کنند. دیگر به هیچ چیر نمی‌رسیم نه به کار نه به درس…»

خیلی از این کودکان که موضوع تحقیق مهرداد درویش‌پور در سوئد شده‌اند، از ایران به سوئد رفته‌اند:

«اولاً خیلی از این کودکان افغانستانی‌تبار از ایران آمده‌اند نه از کشور افغانستان. پدر و مادرن‌شان از آنجایی که هیچ امکانی برای پیشرفت کودکان‌شان در ایران نمی‌بینند، خودشان را به آب و آتش زده‌اند و تمام امکانات‌شان را به کار گرفته‌اند که این کودکان برای اینکه مبادا فردا به عنوان نوجوان در جنگ‌های سوریه به خدمت گرفته بشوند یا برای اینکه در جامعه ایران با تبعیض رو‌به‌رو نشوند به سوئد بیایند».


او از رنجشی که کودکان افغانستانی از ایران دارند می‌گوید:

«مسابقه فوتبالی بود بین ایران و سوئد و در این مسابقه تمام بچه‌های به اصطلاح افغانستان‌تباری برای تیم ملی سوئد هورا می‌کشیدند یا تشویق می‌کردند. وقتی گفت‌وگو کردند با آنها که چرا به جای سوئد، ایران را که بالاخره کشور همسایه محسوب می‌شود و فرهنگ مشترک دارد تشویق نمی‌کنید، به صراحت گفتند ما از ایران به دلیل میزان تبعیض و تحقیری که با آن روبه رو بوده‌ایم نفرت داریم. خب هر انسانی مقایسه می‌کند وقتی می‌بیند که در کشوری که حتی در آن به دنیا آمده، چون خیلی از این کودکان اصلاً در ایران به دنیا آمده‌اند، خودشان و پدر و مادرشان فاقد کوچک‌ترین حق شهروندی هستند و در کشوری مثل سوئد این گونه امکانات در اختیارشان گذاشته می‌شود خب این انگیزه و نگاه مثبت‌تر را افزایش می‌دهد و باعث رشد آنها می‌شود.»


در سال‌های اخیر گروهی از مسئولان در ایران به تلاش‌های سالیان فعالان حقوق ماجران و کودکان پاسخ داده و برای حل مشکل آموزش کودکان افغانستانی در ایران اقدام کرده‌اند.


قانون تا حدودی تغییر کرده و سیاست‌های به‌روزتری ابلاغ شده‌اند با این حال به نظر می‌رسد تنها تغییر قانون یا ابلاغ سیاست‌های تازه برای تغییر وضعیت راهگشا نیست. شاید این جامعه ایرانی است که حالا باید برای کمی مهمان‌نوازتر شدن تصمیم بگیرد.

واقعیت‌ های تکان‌ دهنده



این خیلی مسخره است که افغانستان با ارتش دوصدهزار نفری خود، ۱۰۰۰ جنرال داشته باشد و ایالات متحده با ارتش تهاجمی میلیونی‌اش حدود ۹۰۰ جنرال. این واقعیت تلخ نشان می‌دهد که بسیاری از آدم‌هایی که رتبه جنرالی به شانه آویخته‌اند، شایستگی این رتبه را ندارند. ملاحظات سیاسی سبب شده است که حکومت به بسیاری‌ها رتبه‌ی جنرالی بدهد. بیشتر عزل‌ونصب‌ها در وزارت دفاع هم سیاسی بوده است. هر رهبر سیاسی تلاش کرده است که اشخاص وابسته به خود را در قدمه‌ی اول ارتش بگمارد.
در این ۱۵ سال تلاش جدی برای اصلاح وزارت دفاع صورت نگرفت. تمام تلاش‌های مقام‌های دولتی در یک دهه‌ی گذشته متمرکز بر تضمین توازن قومی در قدمه‌ی اول وزارت دفاع ملی بود. در تضمین اصل توازن قومی چنان افراطی عمل کردند که حتا جنرال‌های سال‌خورده را بازنشسته نکردند. جنرال‌هایی در وزارت دفاع وظیفه اجرا کردند و می‌کنند که دست‌وپای شان می‌لرزد ولی به دلیل ملاحظات قومی کسی حکم بازنشستگی آنان را امضا نمی‌کند.
فساد گسترده سبب شده است که افسران جوان ارتقا و ترفیع نکنند. فسادی که تا حدودی معلول عزل‌و‌نصب‌های سیاسی است، سبب رویدادهای وحشتناک دیگر هم شده است. بسیاری‌ها پول پرداخته‌اند و بر سمت‌های فرماندهی برخی از قطعات تکیه زده‌اند. در سطح مدیریت خرد وزارت دفاع هم فساد وجود دارد. گزارش‌هایی وجود دارد که برخی از کسانی که به عنوان افسر نصب شده‌اند، اصلا دفتر ذاتی در بخش منابع بشری وزارت دفاع نداشته‌اند. این‌ها همه نشانه‌های جدی فساد مالی و اداری است.
واقعیت وحشتناک دیگر این است که مدیریت لوژستیک در وزارت دفاع بسیار مشکل دارد. با آن که ناتو و جامعه جهانی منابع کافی در اختیار وزارت دفاع می‌گذارند، اما آن قدر مدیریت لوژستیک ضعیف است که غذای کافی به افسر و سرباز در میدان نبرد نمی‌رسد. اما فساد گسترده سبب شده است که مقام‌های بلندپایه‌ی وزارت دفاع، حتا از غذای افسر هم دزدی کنند. برخی از فرماندهان قطعات، پولی را که برای خرید گوشت و میوه سربازان‌شان دریافت می‌کنند، بسیار بی‌رحمانه به جیب می‌زنند.
واقعیت دردناک دیگر با زندگی و مرگ مردم افغانستان ارتباط دارد این که اسلحه و مرمی از صفوف نیروهای امنیتی به جبهات زیر کنترول طالبان قاچاق می‌شود. این موضوع را بارها رسانه‌های بین‌المللی افشا کرده‌اند. طالبان در جزیره‌های پایگاهی‌شان در شمال که اتصال جغرافیایی به مناطق زیر کنترول این گروه در جنوب و پاکستان ندارند، از صفوف نیروهای امنیتی اکمال می‌شوند. این واقعیت تلخ را باید قبول کنیم. این واقعیتی است که رسانه‌های بین‌المللی آن را افشا کرده‌اند. کسانی در صفوف نیروهای امنیتی هستند که به‌خاطر منافع شخصی‌شان، منافع کل مردم افغانستان را قربانی می‌کنند. همین‌ها به طالبان اسلحه و گلوله‌ی سرباز افغانستان را می‌فروشند و هیچ ابایی از تجارت شرم‌آور ندارند.
اشاره به این واقعیت‌ها به معنای این نیست که ما فداکاری‌های اردوی خود را نادیده می‌گیریم. تمام مردم افغانستان به اردوی ملی‌شان فخر می‌کنند. این اردو هر روز با تقدیم قربانی‌های فراوان از کیان نظام و دولت دفاع می‌کند. مردم افغانستان به اردوی ملی به عنوان یک نهاد وطنی، اعتماد دارند، به همین دلیل است که جوانان‌شان را به صفوف آن می‌فرستند. اما این هم حق هرشهروند است که خواستار محو فساد و ضعف رهبری در اردو شود.
منبع www.8am.af

خوشونت علیه زنان

مقام های  ولایت بادغیس در شمال غرب افغانستان تایید کرده‌اند که گروه طالبان زنی را در این ولایت براساس حکم دادگاه صحرایی تیرباران کرده است.

خوشونت علیه زنان در جامعه مرد سالار و بشدت سنتی افغانستان به امری طبیعی حتی به فرهنگ این کشور تبدیل شده.

در روزهای اخیر خبر از ازدواج یک مرد با دو خواهر هم زمان موجی از احساسات مردم را برانگیخته بود،امروز بار دیگر طالبان زن ۲۵ ساله ای را در دادگاه صحرای تیرباران کردن.

بی کفایتی دولت افغانستان در اداره تامین امنیت در این کشور، تنها کشوری که ۲ شخص به سمت ریاست جمهور اداره کشور را در دست دارند.

بی کفایتی دولت افغانستان

اعتراض شدید اللحن دبیرکل ناتو به نسبت به فساد و بی کفایتی دولت افغانستان

اگرچه مقامات کشورمان دیگر پوست کلفت شده اند و هرچه از جامعه جهانی و سیاستمداران و رؤسای جهان می شنوند سر را پایین انداخته همه را ناشنیده گرفته فقط به منافع شخصی و قومی خودشان چسبیده اند اما این بار دبیرکل ناتو به صراحت مشکل افغانستان را به بی کفایتی و فساد در دولت افغانستان نسبت داده است و خواستار موضعگیری شفاف و سالم مقامات افغانستان گردیده است.

یاب دی هوپ شیفر، دبیر کل پیمان ناتو می‏گوید فساد و بی‏کفایتی دولت افغانستان به همان اندازه وجود شورشیان، در بی‏ثباتی مزمن کشور نقش دارد.
‏دبیر کل ناتو در مقاله‏ای در روزنامه آمریکایی واشنگتن پست، نوشته است که جامعه بین‏المللی برای این‏که بخواهد دولت افغانستان از عهده اداره کشور برآید، هم از لحاظ جانی و هم مالی، به حد کافی به این کشور خدمت کرده است.
وی می‏نویسد که مقامات افغانستان باید انتخاب‏های سیاسی مشکلی بکنند و اضافه می‏کند که افغان‏ها دولتی می‏خواهند که شایستگی وفاداری و اعتماد آنان را داشته باشد.
شیفر خاطر‏نشان می‏سازد، در حالی که شمال و غرب افغانستان آرام است، جنوب و شرق این کشور صحنه خشونت، مواد مخدر و بی‏کفایتی دولت است.
وی می‏گوید جامعه بین‏المللی حق دارد سئوال کند چه تعداد بیشتری اعم از زن و مرد باید کشته شوند تا این عملیات در افغانستان پایان یاید.
وی می‏افزاید که مشکل افغانستان نیروی زیاد طالبان نیست، بکله ضعف یک دولت خوب است، افغان‌ها به دولتی مطمئن و صادق نیاز دارند که اگر چنین باشد اکسیژن از شبه نظامیان گرفته خواهد شد. دبیرکل ناتو هماهنگی بیشتر بین اعضای ناتو که در افغانستان حضور دارند، بررسی مشکل افغانستان فراتر از مرزهای این کشور و به شکل منطقه‌ای، کمک به توسعه اقتصادی افغانستان، رشد پولیس، مبارزه با فساد اداری و بالاخره معرفی بهتر فعالیت‌های ناتو در افغانستان به مردم و جذب افکار به سوی این مطلب که طالبان کشندگان سفاک و ناقضین حقوق بشر باقی خواهند ماند را از دیگر عوامل پیشرفت در افغانستان دانسته است.
به دنبال سخنان هیلاری کلینتون که در جمع مجلس سنا، دولت افغانستان را «دولت مواد مخدر» خواند، این دومین مقام بلند‏پایه است که فقط در چند روز گذشته از ضعف‌های حکومت افغانستان به رهبری حامد کرزی سخن می‏گوید.
اما وزارت امور خارجه در واکنش به سخنان دبیرکل ناتو، آنان را در خرابی اوضاع افغانستان و تولید تریاک مقصر دانسته و به دست داشتن در فساد متهم کرده است.
سلطان احمد بهین، سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به اظهارات روز یک‏شنبه دبیرکل ناتو گفت: نیروهای بین‌المللی مستقر در افغانستان همانند دولت در دست‏آوردها و اوضاع نابسامان کشور سهیم هستند.
سخنگوی وزارت امور خارجه گفته است که حکومت افغانستان همواره در زمینه حاکمیت و تطبیق قانون متعهد بوده، ولی برخی از اقدامات نیروهای بین‌المللی سد راه آن بوده است.
سلطان احمد بهین می‌افزاید: جامعه بین‌المللی و برخی از اعضای قدرتمند ناتو، جنگ‏سالاران افغان مورد دل‏خواه خود را حمایت می‌کنند، اما با این وجود، دولت حامد کرزی از آن‏ها حمایت می‌کند.
بهین در ادامه گفته است که این تنها دولت افغانستان نیست که به فساد آلوده است، بلکه نیروهای بین‏المللی سهیم در باز‏سازی افغانستان نیز آغشته به فساد می‏باشند.
وی همچنین تأکید کرده است تولید تریاک در مناطقی از افغانستان بیش‏تر است که نیروهای بین‌المللی در آن‏جا بیشتر حضور دارند مانند هلمند که نیروهای بریتانیایی در آن‏جا مستقر هستند.
اظهار دبیرکل ناتو از کرزی، رئیس دولت افغانستان را به شدت عصبانی ساخته، تا حدی که در جلسه‏ی وزرا، این مساله را مطرح نموده است.
قبل بر آن گفته می‏شود آقای بایدن، معاون اوباما با شدت از آقای کرزی پرسید که هدف شما از تحریک مردم در برابر آمریکا چیست؟ وقتی کرزی خواست در مورد پاسخ بدهد، موصوف پیش‏دستی نمود و اظهار داشت، نیازی به پاسخ شما ندارد!

برگرفته از: http://www.payamemojahed.com/